بگذار !

بگذار سپیده سر زند . 

چه باک که من بمیرم و شبنم فرو خشکد . 

و شبگیر خاموش شود و شباهنگ گنگ گردد . 

و مهتاب رنگ بازد و ستاره ی سحری بازگردد . 

و راه کهکشان بسته شود ... 

بگذار سپیده سر زند و پروانه به سوی آفتاب پر کشد . 

 

 

 

 

( دکتر علی شریعتی )

خوشحالم

اخخخخخخخخخخخخخخخخ جونننننننننننننننننننننن خلاصه فردا میریم دانشگاه کلاسامون داره شروع میشه دانشگاهمونم که همه چیزش قاتی پاتی حالا تا چند هفته هی روز کلاسا عوض میشه نمیدونم چرا اینجارو دانشگاه کردن نه استاد خوبی میارن نه خود اموزش میدونه چی به چیه اخه ما باید 4 واحد زبان فرانسه پاس کنیم ولی چون استاد ندارن میگن بیاین عربی پاس کنین نمیدونم بعد که همه جا رشته ما فرانسه پاس کرده عربی پاس کردنمون مشکل نداره ؟؟؟؟ کلا همه چی بهم ریختست خدا رحم کنه.ساختمون دانشگام که دیگه حرف نداره از بس خوبو بزرگه   یه بیمارستان متروکه قدیمی که دیگه استفاده نمیشه ساختمون دانشگاست ولی خوب خیلی پش رفت کردن اب سرد کن گذاشتن دیگه مجبور نیستیم آب معدنی بخریم خوب اینم خیلی خوبه جای امیدواری هست   .

سلام امیدوارم حال همه ی دوستای گلم خوب باشه .امروز جمعه ست من جمعه هارو دوست ندارم دلگیر ولی حالا خدارو شکر هوا خوب شده مردیم از بس بارون اومد . بارون خوبه ها ولی اینجا دیگه خیلی میاد خسته کننده میشه  . واییییییی خسته شدم از بیکاری چرا کلاسا شروع نمیشه  دلم واسه مدرسه دیدین هر روز دوستام تنگ شده هیچ چیز جای مدرسه رو نمیگیر با همه ی سختیاش بهترین شیرین ترین دوره زندگی باید قدرشو دونست باییییییییییی دوستای گلم

امید

امید 

یک ستاره در شب یلدا  

امید  

کمی آب بر سنگ 

در بیابانی خشک 

امید 

سوسو یک چراغ 

در جزیره ای متروک 

که می کند اشاره 

به قایق شکسته من 

دست بر دستش می نهم 

از غم می گریزم 

 

 

( محمدرضا یاسمن )

در وصف عاطفه

 در وصف کمالت چه بگویم عاطفه . واز وصف جمالت چه بگویم عاطفه.  

هر دو را در وجودت به یکسان داری. من از فهم و شعور چه بگویم عاطفه.  

در کما ل تو از ملک بالاتری . خواهی دگر از کمالت چه بگویم عاطفه . 

درجمال تو از ماه فلک خوشرنگ تری. خواهی دگر از جمالت چه بگویم عاطفه. 

هردو با هم بودن انسا ن را زیبا کند. خود که دانی من دگر چه بگویم عاطفه . 

در فهم و شعور تو از دانشوارن اگاه تری . خواهی من از فهم و شعورت چه بگویم عاطفه. 

هر انچه بود ونبود من به تو گفتم که بدانی . خواهی دگر به تو چه بگویم خود ندانی عاطفه. 

پایان سخن به تو بگویم که بدانی ارج بداری . در خلق خدا تو ازهمه والاتری عاطفه .

 

 

 دوست عزیزم آریا مهر این شعر رو برام گفته و دوست داشت اینجا بزارم 

 

خیلی خیلی ممنونم ازت